اواسط اردیبهشت ماه رفتم سونو و دکتر گفت وزن بچه زیاده و باید سزارین بشی ........... منم چون زایمان سختی داشتم ته دلم بدم نمی اومد این سری سزارین بشم .... خودم رو آماده کردم و روز 24 اردیبهشت ماه 92 دختر عزیزم اومد تو بغلم. اما سزارین خیلی خیلی بدتر از زایمان طبیعی بود...........شاید دردام خیلی کمتر بود اما ذره ذره آدم رو می کشه ............ جز در شرایط استثنایی نباید به این عمل تن داد. امروز هم دهم من و مینا بود و برخلاف گذشته اینقدر این ده روز به ما خوش گذشت که دلم میخواست هیچ وقت تموم نشه. انتخاب اسم هم ماجرایی داشت..............قرار بود بزاریم مهرسا ..............بابایی هم موافق بود ولی اینقدر اطرافیان گفتن چی چی .این...